اهمیت مهارت تفکر انتقادی
تفکر انتقادی بسیار مهم است چرا که فرد را قادرمی سازد تا اطلاعات دریافتی را ارزیابی نموده و خطرات عمل برپایه یک فرض غلط را به حداقل برساند. فقدان این استعداد ذهنی می تواند باعث صدمه، مسمومیت ذهنی، عدم پذیرش و یا خرابکاریهایی شود که ممکن است فرد را با خطرات مهلکی روبهرو سازد. همه افراد به طور ذاتی از این استعداد برخوردارند، اما آنچه که به عنوان یک مهارت زندگی ازآن یاد می شود، فراتر از شیوه معمول تفکر انتقادی که انسان را از خطرات مصون می دارد، می باشد.
تفکر انتقادی در این مفهوم، عبارت است از یک فرایند ذهنی تحلیل یا ارزیابی اطلاعات، به ویژه بیانات یا موضوعاتی که افراد به عنوان یک اصل ارائه می کنند.
تفکرانتقادی در کنار شیوه تفکر خلاق ، پیش نیاز سایر مهارت های زندگی از جمله حل مسأله، تصمیم گیری، ارتباط موثر و روابط سازنده را تشکیل می دهد. فردی که توانایی تفکر انتقادی را نداشته باشد نمی تواند راهحل های متعدد برای مسائل را ارزیابی و بهترین شیوه را انتخاب کند و لذا باشکست های متعدد روبهرو خواهد شد. در واقع تفاوت تفکر انتقادی و تفکر خلاق نیز در این است که تفکر خلاق منجر به نوآوری و خلق ایده های جدید می گردد، درحالیکه تفکر انتقادی فرد را قادرمی سازد تا ایدهها و راهحل های موجود را ارزیابی کرده و بهترین آنها را انتخاب کند.
تفکر نقادانه
شکلگیری مهارت تفکر انتقادی
با وجودی که اغلب افراد با این موضوع که تفکر انتقادی یک مهارت فکری مهم است موافق هستند ، اما اکثر آنها نمیدانند که چگونه می توانند این مهارت را در خودشان ایجاد کنند و یا بهبود بخشند. یک علت آن این است که تفکر انتقادی یک مهارت فوق تفکر است و نیازمند تأمل دقیق روی اصول صحیح استدلال و به کارگیری یک تلاش آگاهانه برای درونی سازی آنها و اجرای آنها درزندگی روزمره می باشد.
همانگونه که مشهود است این کار آسان نیست و تقریباً به یک دوره طولانی تمرین و ممارست نیاز دارد. آگاهی از اصولی که استدلال خوب و بد را متمایز می سازند ، برای داشتن تفکر نقاد کافی نیست.
به عنوان مثال شخص ممکن است درک کاملی از اصول بازی تنیس داشته باشد، اما در اجرا و به کار بستن این اصول در بازی واقعی شکست بخورد.
اشکال عمده دوره های آموزش تفکر انتقادی نیز آن است که اغلب تنها به ارائه نظری اصول استدلال می پردازند و از پشتوانه عملی برای چگونگی اجرای این اصول درموضوعات واقعی برخوردار نیستند.
کسب دانش و تمرین برای کسب مهارت تفکر انتقادی ، تنها زمانی به نتیجه خواهد رسید که فرد از نگرش مثبت و انگیزش کافی برای یادگیری این مهارت برخوردار باشد.
موانع تفکر انتقادی
نگرش های زیر اگرچه غیرمعمول نیستند، اما موانعی برای رسیدن به تفکر انتقادی به حساب می آیند.
* من بیشتر ترجیح می دهم دیگران به من بگویند چه کاری بکنم و چگونه انجام دهم، تا اینکه خودم بخواهم به آن برسم.
* من همان کاری را انجام می دهم که به نظرم خوب است. دوست ندارم راجع به تصمیماتم خیلی فکر کنم.
* از اینکه خودم دنبال کشف چیزی باشم متنفرم.
* از افرادی که مسائل را مبهم می گذارند و به جای اینکه پاسخ آن را بگویند آن را به بحث می کشانند، خوشم نمی آید.
* دوست ندارم مورد انتقاد واقع شوم.
* اگر خودم با چیزی موافق باشم برایم مهم نیست که چرا دیگران با آن موافق نیستند.
تقویت تفکر انتقادی
* برای تقویت تفکر انتقادی، تأمل روی دلایل باورها و اعمال ، از اهمیت به سزایی برخوردار است. فرد همچنین باید اشتیاق زیادی برای درگیر شدن در مذاکرات، اشتباه کردن احتمالی، تغییر عادات بد قبلی، و پرداختن به پیچیدگی های زبان شناختی و مفاهیم انتزاعی داشته باشد.
* برای تبدیل شدن به فردی با تفکر انتقادی، در ابتدا باید تا آنجا که ممکن است درباره همه چیز به جمعآوری اطلاعات پرداخت تا صرفاً به یک حوزه اختصاصی یا موضوعات خاص محدود نشویم. این مسأله مهم است چون نداشتن دامنه اطلاعاتی وسیع و یا بدتر از آن نداشتن قوه قضاوت صحیح، دیدگاه ما را درحین تحلیل موضوعات یا موقعیت های مختلف محدود می سازد.
در طی رشد، ما با عوامل و جریاناتی مواجهه می شویم که ما را به تفکر فعالانه تشویق می کنند. از سوی دیگر تجارب زیادی نیز وجود دارند که تفکر منفعلانه را در ما تقویت می کنند. مثلاً پژوهشگران معتقدند که تماشای تلویزیون ، باعث می شود مردم به خصوص بچه ها منفعلانه فکر کنند
* با وجودی که آگاهی هر چه بیشتر راجع به یک مسأله خاص، بد نیست اما اطلاعات جزئی در قضاوت راجع به موضوعات دیگر که محتوای متفاوتی دارند، کاملاً بی فایده و بلااستفاده خواهد بود. بنابراین بجای اینکه با پرداختن بیش از حد به جزئیات هرموضوع، زمان و نیروی فکر خود را بیهوده صرف کنید سعی کنید با بررسی اصول کلی موضوعات مختلف، به دامنه اطلاعات خود بیفزایید.
* تفکر نقاد مستلزم استفاده فعالانه از هوش، اطلاعات و توانایی ها به منظور مواجهه موثر با موقعیت های زندگی است. زمانیکه نقادانه فکر می کنیم، منتظر نمی مانیم که اتفاقی بیفتد، بلکه در فرایند رسیدن به اهداف، تصمیم گیری و تحلیل موضوع ها فعالانه درگیر می شویم.
* تفکر فعال شامل تلاش های هوشیارانهای برای موفق شدن در حل مشکلات است. وقتی منفعلانه عمل می کنیم، در واقع اجازه دادهایم که رویدادها و وقایع دنیای اطرافمان ما را کنترل کنند یا به دیگران اجازه دادهایم که تفکر ما را مطابق میل خودشان شکل دهند، این روند در درازمدت به ضرر ماست. برای مثال اگر بخواهیم در مورد شغل آینده خود به درستی تصمیمگیری کنیم، باید فعالانه اطلاعات بیشتری به دست آوریم، احتمالات مختلف را بررسی کنیم، با افرادی که در آن حیطه تجربه دارند صحبت کنیم و سپس به تمام این عوامل "نقادانه" واکنش نشان بدهیم. بطور خلاصه تفکر نقاد مستلزم فکری فعال است و نه تفکری واکنشی و منفعل.
در طی رشد، ما با عوامل و جریاناتی مواجهه می شویم که ما را به تفکر فعالانه تشویق می کنند. از سوی دیگر تجارب زیادی نیز وجود دارند که تفکر منفعلانه را در ما تقویت می کنند. مثلاً پژوهشگران معتقدند که تماشای تلویزیون ، باعث می شود مردم به خصوص بچه ها منفعلانه فکر کنند.
با ما همراه باشید wwwtarketiad.blog.ir.